ﺁﻓﺘﺎب از ﺷﺮق، اﺧﺘﺮ ﺳﻮز ﺷﺪ‬

‫ ﭼﻮن رﺳﻴﺪ ﺁن وﻋﺪﻩﮔﺎﻩ و روز ﺷﺪ‬

‫ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﺁن ﭼﻪ ﺑﻨﻤﻮدﻧﺪ ﺳﺮ‬

‫ﺑﻮد اﻧﺪر ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺷﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ‬

‫ﺁﻓﺘﺎﺑﻰ در ﻣﻴﺎن ﺳﺎﻳﻪاى‬

‫دﻳﺪ ﺷﺨﺼﻰ ﻓﺎﺿﻠﻰ ﭘﺮ ﻣﺎﻳﻪاى‬

҈ غلامرضا ҈ شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:20

نظرات 1 + ارسال نظر

مرلیا شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:49 http://moferfery.rozblog.com/

جناب من با دوستی آمدم پس این تویی که با ایرانی سر لج داری ما خیلی هم به افغانی ها احترام می گذاریم تا از کسی بدی نبینیم کاریش نداریم من و خانواده ام اینطوری هستیم.اگر روزنامه ها رو خونده باشی بعضی هم وطنهای شما در کشور ما مواد فروشی و قاچاق و قتل و ... کرده اند و. می کنند برای همین ایرانی ها چشم ترس شدند. شما همه ایرانیها رو جمع میبیندی خوبه حالا منم بگم همه ی افغانیها ...... حالا من که روی خوش نشون دادم و صادقانه جلو آمدم چطور جواب دادی؟؟؟؟؟؟؟
ادب چیز خوبیست.نگهداشتن حرمت آدمها مهم است.برنامه شوک نشون داد پسری افغانی مواد فروش گفت خانه بالاشهر تهران با چند ماشین داریم پدرم با فروش مواد مخدر به جوانای ایرانی دست و پا کرده اما خودم معتاد نیستم.حالا خوبه منم بگم شماها همه ویرانگر کشور و مردم ما هستید؟؟ اما منصف هستم و جمع نمیبندم خوبی را کنار بدی میبینم.دیگر به وب من نیا و جواب نده.کار تو باعث نمیشه من با مردم افغان بد بشوم.اما از تو دیگر خوشم نمی یاد.تو کشور ما زندگی می کنی به مردمش هم توهین میکنی؟؟؟ مهمان حبیب خداست اما اجازه نداره پاش را از گلیمش درازتر کند. ما تو کشور شما اجازه داریم بیاییم طلبکار باشیم؟؟؟
برو کمی به رفتار زشتت فکر کن.
شیعه علی کی نمک خورد و نمکدان شکست.
کامنت های من را پاک کن و دیگر ادامه نده!!!!!!!!!!!!!!