☺   ҉  سبزه به ناز مےآید  ҉    ☺

☺ ҉ سبزه به ناز مےآید ҉ ☺

خواست خدا مے آید......
☺   ҉  سبزه به ناز مےآید  ҉    ☺

☺ ҉ سبزه به ناز مےآید ҉ ☺

خواست خدا مے آید......

من نه عاشق بودم

من نه عاشق بودم…و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من …


من خودم بودم و تنهایی و یک حس غریب


من خودم بودم... دستی که صداقت می کاشت…
گر چه در حسرت گندم پوسید…


من خودم بودم ، پنجره ای که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود…
و خدا می داند سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود…

من نه عاشق بودم…
و نه آلوده به افکار پلید…
من به دنبال نگاهی بودم…
که مرا از پس دیوانگیم می فهمید…

آرزویم این بود…
دور اما چه قشنگ…
که رَوم تا در دروازه ی نور...
تا شوم چیره به شفافی صبح…
به خودم می گفتم
" تا دم پنجره ها راهی نیست "

که به تمام عشق و هوس می ارزید…
نظرات 1 + ارسال نظر
وحید و شیدا یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 http://www.vahidslove.blogsky.com


✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿

بگذار هر چه نمی خواهیم ، بگویند ...
بگذار هر چه نمی خواهند ، بگوییم ...
باران که ببارد
" کاری از چترها ساخته نیست "
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم

✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿

پیش ما هم بیااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد